بر کنج لبت گشته دلم باز نظر باز

بر نوش لبت مستم و بر سوز و به آواز

بر جلوه شهباز تو صد توبه شکستم

تا نقش تو بینم همه بر می کده راز

بر خاطر خال لبت ای مرغک نازم

عمریست که سوزم همه بر لحظه پرواز

از طعن رقیبان شده رخساره من زرد

دل هم که بر آه و چو پیله شده دمساز

بر میکده عهدیست که بر جام پیاپی

بر طاق دو ابروی تو بر دار روم باز

دل پیر و به سودای تو چون لاله گلگون

از لاله رخان نیست نشان ای گل غماز

ای سرو دلارا که خرامی همه بر ناز

عشاق تو بر میکده آیند به آواز