چشمه چشم من از باده میخانه توست

غمزه شوخ من از لعله دردانه توست

لطف خال لب لعلت چو ربودش دل من

پا چو بر بند و بر آن لطف طبیبانه توست

چه طبیبی که بر آن تب همه از منظر توست

تا ابد بر لب من بوسه ز پیمانه توست

آنچه از در لبت باز چشیدم همه وقت

همه از خمر بهشتیست که بر خانه توست

چو دل از وصل دلت باز به چنگ آید و شور

خوش دلم کز رخ ماهت همه دیوانه توست

گریه شام من و زلف چو آشفته من

بعد از این در پی یک بوسه ز پیمانه توست

همه رخسار تو بر بام جهان است چو نقش

سر خوش از نقش تو دل در پی شکرانه توست