کس نیست بر این خانه چو فرهاد تر از من
بر ناله و غم نیست چو کس داد تر از من
چندیست به می خانه کنم داد ز هجران
مجنونم ولیلی شده فرهاد تر از من
هر شب منم و مستی و این کنج خرابات
کو دیوانه تر از این من و ناشاد تر از من
نشنیده چو کس ناله و افغان مرا باز
یاری به کجا دیده پریزاد تر از من
بر طره مویی شده کار دل من زار
او صید و بر این دام چو صیاد تر از من
گفتم چو به ساقی که علاجم لب قندیست
گفتا به منش کیست چو قناد تر از من
چون مرغ گرفتارم و فریاد بر آرم
کس نیست بر این می کده آزاد تر از من