دلبسته ام برای عشقی که مرا تا پای گور خواهد برد

وسینه مسلول مرا پر خواهد کرد از گرد فراموشی

اما......

خاک سرد وگنگ هیچ نخواهد دانست که یادآور

قدم های من و توست




باور کن زمانی می رسد که خسته ای دیگر

از هر چه پیرامونت مانده

اما بگذار بگویم با هر آنچه حیله گرانه است

در تو و گاه شاد است و شفاف

جاودانه ای برای ابد



گذشتم از همه چیز پیرامونم

از شعر ها و لبخند ها و از هذیان های سرشارم

و کور گنگ همچون شبحی خزیدم در دل تاریکی

واین همه مرا به شگفتی وا داشت

آیا این من بودم

الهه سرشار از عشق و شور

که سی سال بر بالش  رویا ها خفته بود