ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
ما که رندیم به میخانه بمانیم که چه دیده بر سینه ی پر آه سپاریم که چه گوهر عشق به میخانه فروشند به می دانه ی معرفت اینجا چو بکاریم که چه
سلام سلامی به گرمی تک تک آدمهایی که از جنس آب و آتش و خاکند از جنس غروبند و از جنس دلتنگی سلامی گرم به همه آنهایی که سری به دل من می زنند می دانی حال عجچیبی است شاعر باشی، عاشق باشی و دلی برایت بتپد تازه می فهمی دنیا جای با ارزشی است برای همه آنهایی که عاشق می شوند و اینک من میانه این راه در پس سی بهار سراسر پر عشق چون زمزمه ای هستم در دوردستها،درتاریکی و در پس هر نجوا سری به دلم بزن.